زمانه قرعه نو میزند به نام شما
خوشا شما که جهان میرود به کام شما
در این هوا چه نفسها پر آتش است و خوش است
که بوی عود دل ماست در مشام شما
شاید هیچکسی نباشد که کمی حتی از سر تفنن و گاهگاهی موسیقی ایرانی بشناسد و آلبوم «سپیده» استاد شجریان و صدای تار او را نشنیده باشد. همان آلبومی که با شعرهای سایه در اوج زیبایی به شاهکاری تمام و بیبدیل تبدیل شده است.
بارها و بارها این آلبوم را شنیدهام و از صدای تار او اشک ریختهام. با تمام وجودش انگار بر سیمهای بیجان تار میزد مضراب را.. روحش در تک تک نتهایی که از کاسه تار بیرون میتراوید و در هوا پژواک مییافت جریان داشت.. غم ناب و بیمانندی از زخمههایش بر سیمهای ساز بر پوست کشیدهی تار جاری بود..
ز هر خون دلی سروی قد افراشت
ز هر سروی تذروی ناله برداشت
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است
برای شناختن استاد محمدرضا لطفی نیاز نبود او را ببینی یا هم کلامش شوی یا حتی تمامی آثارش را بشنوی. همین یک شاهکار او (سپیده) به خوبی از مهارت و استعداد و نبوغ او در تبدیل مشتی سیم و چوب و پوست به زیباترین نتهای روحنواز بشری، پرده برمیدارد.
همای اوج سعادت که میگریخت ز خاک
شد از امان زمین دانهچین دام شما
روحش تا ابد شاد خواهد زیست و مانا..
بدرود استاد..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر